پسر عزیزتر از جانم به زندگی ما خوش اومدی
سلام....مامان گلم ...فدات بشم الهی عزیزتر از جان و وجودم .....مامانی من روز یک شنبه 11/3/93 من و بابا جونت فهمیدیم که میوه عشق مون پسرهههههههههههههههههههههه........عزیز دلمی مامان جون.....وقتی خانم دکتر عزیز(خانم صحراییان) مانیتور رو روشن کردن چهره زیبا و معصوم و دلنشینت اومد رو صفحه....بابایی هم همراه ما بود قربونت برم الهی که این قدر بابا جونت من و پسرش رو دوستتتتتتتتتت داره....آرامش جانم دستها و پاهای کوچولوت....چشم و بینی نازت...همش مشخص بود ...می مکیدی..عزیز دلم.دستت رو گذاشته بودی روی چشمهات.....بعضی وقتها چشات خوشگلت رو باز می کردی و گاهی می بستی .....عزیز دلمی مامانی ...از شدت هیجان مامان الهام فقط قربون صدقه ات می رفت و خدا رو به خاطر حضورت شکر می کرد........دودوست داریم مرد بزرگ ........و بیشتر از هر چیزی سلامتی ات برای ما مهم بود فدات بشم