سایمانسایمان، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

عشق مامان وبابا

اولین خاطره حضور

1393/3/4 14:04
نویسنده : مامان وبابا
52 بازدید
اشتراک گذاری

سلام آرامش جانم ...امیدم ...زندگی من ...نفس و قلب مادر   ...امروز اولین روز که می خوام واست بنویسم  ....از وجود پاکت و حضور مقدست تو زندگی من وبابا

عزیزتر از جانم ...دلبندم ...روزیکه خدا تورو به من و بابا هدیه داد رو هیچوقت فراموش نمی کنم...مامانی اداراه بود و وقتی رفت آزمایشگاه ئ نتیجه آزمایش رو دید تا مطب دکتر نمی دونست چطور راه بره ..بابا هنوز نمی دونه...عزیز دلم اولین کاری که کردم به بابا جونت زنگ زدم ...بابا جون از شدت هیجان گوشی رو قطع کرد و بعددوباره تماس گرفت و زود زود اومد پیش ما .....یاداوری اون روز هنوز وجودم رو پر از هیجان می کنه ...لحظه لحظه هاش یادمه....بعد از اطمینان از طرف دکتر با اشتیاق تمام  رفتیم بیرون .و شام با هم بودیم ....دنیا مال من و بابا بود....عزیزکم ...جان جانان من تو چقدر شیرین و دوست داشتنی هستی .....شادی بالاتر از تو در زندگی مون نبوده و نیست.......محبتمحبتمحبت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)